رابرت داینس زو- قهرمان مشهور ورزش گلف آرژانتین
زمانی در یک مسابقه موفق شد مبلغ زیادی پول برنده شود.
در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه زنی بسوی او دوید
و با تضرع و زاری از او خواست تا پولی به او بدهد
تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد.
زن گفت که هیچ پولی برای پرداخت هزینه درمان ندارد
و اگر رابرت به او کمک نکند کودکش ازدست خواهد رفت.
قهرمان گلف درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد.
هفته بعد یکی از مقامات انجمن گلف به رابرت گفت:
ساده لوح خبر جالبی برات دارم!
آن زن اصلاً بچه مریضی نداشته که هیچ، حتی ازدواج هم نکرده.
اون به تو کلک زده دوست من!
رابرت با خوشحالی جواب داد: "خدا رو شکر!
پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده! این که خیلی عالیه.
:: موضوعات مرتبط:
داستانک ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستانک ,
داستان زیبا ,
داستان آموزنده ,
,
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6